شاعرانه ها

عاشقان شعر و ادبیات بیایید اینجا

مدیر انجمن: Moh3n II

قفل شده
آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » سه‌شنبه 14 خرداد 1387, 10:19 am

خنده ی تلخ آدما همیشه از دلخوشی نیست

گاهی شکستن دلی ، کمتر از آدم کشی نیست

گاهی دل اونقدر تنگ می شه که گریه هم کم می یاره

یه حرف خیلی ساده هم گاهی چقدر غم میاره

بالا رفتیم ماست بود ، اون پایینا دوغ بود

قصه عشق ساده، انگار همش دروغ بود
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » سه‌شنبه 14 خرداد 1387, 10:31 am

خنجر برام بیارید من از تبار دردم

عمریه بی طلوعم مثل غروبی سردم

آیینه دار غربت با آدما غریبه

هوای چشمای من در حسرته یه سیبه

تاریکه سرنوشتم فانوسه من شکسته

عمریه بغض سنگین راه گلومو بسته

از شب به شب رسیدم از کوچه ها به بن بست

آی آدمای سر خوش جایی برای من هست؟

شب گرد قصه عشق تنها و بی پناهم

اشکم رو گونه هاتو ....من سردیه یه آهم
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » سه‌شنبه 14 خرداد 1387, 10:33 am

آه اي مرغ اسير دل من
پر و بالت بشكست
و تو در دام نگاهش ماندي
خسته و بي پر و بال

با كسي حرف مزن
به كسي قصه ي آن روز مگو
تا سرو پاي نگاهت باقيست
تا دلت طاقت ماندن دارد
كه در اين دام اميد هست هنوز
و هنوزم باقيست
آنچه از او برجاست

لب جانت به سخن باز مكن
و دلت را ننويس
روي امواج زمان
كه دلت را ببرد
سيل اشك از پس آن چشم سياه
كه سياهي از اوست
و شب تار من از بابت توست
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » سه‌شنبه 14 خرداد 1387, 10:58 am

من از تو دل نمی برم اگرچه از تو دلخورم
اگرچه گفته ای تو را به خاطرات بسپرد

هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام
منی که در جوانیم به خاطرت شکسته ام

تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی
منه شکست داده را خودت برنده میکنی

رفیق روزهای خوب ، رفیق خوب روزها
همیشه ماندگار من همیشه تا هنوزها

صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی
به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » سه‌شنبه 14 خرداد 1387, 11:08 am

چه كسي خواهد كشت؟

داغ تنهايي را

چه كسي از قلبم خواهد شست؟



چه كسي با من بود؟

چه كسي با من هست؟

چه كسي هست كه اندوه مرا

با نگاهي به نگاهم ببرد از قلبم

و بگيرد از من

غم تنهايي را؟



خستگي هايم را

با كه تقسيم كنم؟

حرف تنهايي را، حرف دلتنگي را

به كه تسليم كنم؟



چه كسي مي داند به چه مي انديشم؟

چه كسي مي فهمد من پر از تشويشم؟

چه كسي با من دل خسته دمي از من گفت؟

چه كسي با من مطرود نشست؟

چه كسي حرف مرا، درد مرا

لحظه اي باور كرد؟

لحظه اي ديد درونم چه غمي است

و چه اندوه گراني هر دم

در نگاهم جاريست؟



خستگي هايم را

با كه تقسيم كنم؟

حرف تنهايي را، حرف دلتنگي را

به كه تسليم كنم؟



به كه گويم كه من از خويش گريزان شده ام

و ز تنهايي خويش

و از اين ترديدي

كه دمادم به دلم مي كوبد

داغ تنهايي را



به كه گويم ز اميدي كه مرا تا خود اوج

به تماشا مي برد

و از آن قله يكتاي بلند

به پريدن مي خواند

و به پرواز و رسيدن به دمي بي وزني

اينك... اينك حتي

ذره اي باقي نيست

و كلامي، بغضي

ديرگاهي است در اين تنهايي

در گلويم باقي است

و كسي نيست مرا

گويد اين خاموشي

بشكن اينك و بيا
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

masoud khafan
کاربر متوسط
کاربر متوسط
پست: 216
تاریخ عضویت: جمعه 22 تیر 1386, 8:50 pm

پست توسط masoud khafan » چهارشنبه 15 خرداد 1387, 2:30 pm

می دونم می خوای بری
منو تنها بذاری
می دونم چشات می گن
دیگه طاقت نداری
می دونم خسته شدی
مرغ پر بسته شدی
دیگه تو بال و پری
واسه پرواز نداری


می دونم دست تو نیست
رفتن و پر زدنت
آخه اگه با تو بود
من بودم همسفرت


می دونی رفتن تو
توی تقدیر منه
گریه های بی صدا
سهم فردای منه






می دونی مال منه
همه ی جدایی ها
همه ی غم های دنیا
همه ی تنهایی ها



می دونی اشکای من
مث بارون می بارن
آخه تو که نباشی
دیگه مانع ندارن

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » چهارشنبه 15 خرداد 1387, 5:08 pm

و پائيز مثل هر فصل دگر
باز آمد و رفت
و اين رسم زمان من و توست!
هر آمدنی را رفتني ست در کار.

روزهای خزان همه يادگاران ِ تو اند!
روز رفتن تو اند.....
روز ميعاد من و تو.

من و دل مانديم در حسرتِ تو
در حسرتِ يک پائيز دگر
آه ...پائيز هم آمد و رفت!
دل بسوزاند و برفت..
افسوس ....
پائيز هم آمد و رفت!
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » چهارشنبه 15 خرداد 1387, 9:40 pm

امروز ، چرکنویس ِ پک ِ یکی از نامه های قدیمی را
پیدا کردم!
کاغذش هنوز،
از آواز ِ آن همه واژه بی دریغ
سنگین بود!
از باران ِ آن همه دریا!
از اشتیاق ِ آن همه اشک
چقدر ساده برایت ترانه می خواندم!
چقدر لبهای تو
در رعایت ِ تبسم بی ریا بودند!
چقدر جوانه رؤیا
در باغچه ی بیداریمان سبز می شد!
هنوز هم سرحال که باشم،
کسی را پیدا می کنم
و از آن روزهای بی برگشت برایش می گویم!
نمی دانی مرور دیدارهای پشتِ سر چه کیفی دارد!
به خاطر آوردن ِ خوابهای هر دم ِ رؤیا...
همیشه قدمهای تو را
تا حوالی همان شمشادهای سبز ِ سر ِ کوچه می شمردم،
بعد بر می گشتم
و به یاد ترانه ی تازه این می افتادم!
حالا، بعضی از آن ترانه ها،
دیگر همسن و سال ِ سفر کردن ِ تواند!
می بینی؟ عزیز!
برگِ تانخورده ِ آن چرکنویس قدیمی,
دوباره از شکستن ِ شیشه ی پر اشک ِ بغض می ترکد!
می بینی! ?
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 16 خرداد 1387, 9:27 am

دوری اما همکناری ، آخر این انتظاری
توی زمهریر دستام ، نفس گرم بهاری
یه پرنده ،‌ یه امیدی ، مث دفتر سفیدی
خط خورشید چشات رو ، روی مشق شب کشیدی
یه نشونه ، یه چراغی ، در نقره کوب باغی
برای ساحل خلوت ، مث تابستون داغی
مثل دریا پر رازی ، از ترانه بی نیازی
تیله ی آخر عشقی ، برای نجات بازی

تو مث ماه قشنگی تو شب شعرای نابم
من یه لبخند قدیمی رو لب عکس تو قابم
تو مث سیب گلابی ،‌مثه بیداری تو خوابی
عمری چشمام رو بستم ،‌ یه دفه بیا به خوابم

با ستاره همنگاهی ، چهره ی زلال ماه ی
مثل یه حدس درستی سر تردید دو راهی
جرأت دستای آدم ، برای چیدن سیبی
یه دریچه روی دیوار ،‌ یه دلیلی واسه تکرار
هم مث سلام اول ،‌هم مث خدانگهدار
یه پلی واسه رفاقت ، زنگ بیداری ساعت
هر جا باشی مث سایه ، باتوام تا بی نهای
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 16 خرداد 1387, 9:37 am

دل این عاشق خسته باز کبابه گل من
تو رو داشتن واسه اون مثل سرابه گل من
عشق تو ابر پر از بارون و آبه گل من
شعرای من همه از دوری و غم قصه می گن
حرف تو حرفای خوب تو کتابه گل من
وقتی از عاشقی و چشمای تو حرف می زنم
همه ی حرفای من یه شعر نابه گل من


می خوام امشب توی جشن گریه مهمونت کنم
غزلام رو خط به خط قربون چشمونت کنم
مثل عکس خود من داد می زنی تو اینه هام
نمی تونم دیگه از هیچ کسی پنهونت کنم


بی تو این ترانه ها اسیر هق هق منن
مثل عکس آسمون که توی قابع گل من
دل من کفتر خسته س روی برج انتظار
عشق تو اون ور ابرا یه عقابه گل من
بی تو این دنیای بد ،ارزش موندن نداره
بی تو عمر من مث عمر حبابه گل من
دیگه باید برم و چشمات رو تو خواب ببینم
شب که از نیمه گذشت ، موقع خوابه گل من

می خوام امشب توی جشن گریه مهمونت کنم
غزلام رو خط به خط قربون چشمونت کنم
مثل عکس خود من داد می زنی تو اینه هام
نمی تونم دیگه از هیچ کسی پنهونت کنم
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 16 خرداد 1387, 9:40 am

می دونم که یک نفر هست زیر این گنبد سنگی
که میاد رو آسمونم می کشه یه قوس رنگی
اون که از تبار دریا ، اون که از نسل ستاره س
وقتی باشه هر دقیقه یه تولد دوباره س
اون که اینه ی اتاقم از حضورش بی نصیبه
توی اینه من نشستم اما من با من غریبه

فرصتی نمونده ای عشق ! این صدا صدای مرگه
آخرین فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
از تو قصه ها طلوع کن تا غروب من بمیره
زیر خاکستر سردم ، شعله ی تو جون بگیره

یکی باید اینجا باشه که من رو بدزده از من
با من از خودم خودی تر ، بین تن باشه و پیرهن
یکی باید این جا باشد که شب رو کم کنه از روز
روز تازه یی بیاره جای این روز غزلسوز
یکی باید اینجا باشه ، اونی که مثل کسی نیست
وقت سر دادن آواز مثل اون همنفسی نیست
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 16 خرداد 1387, 8:26 pm

گریه نکن ! عزیز من ! حالا که گریه زوریه
حالا که تنها چاره مون دل دل و صبوریه
تکیه بده به این صدا ، غصه نخور که فاصله
بین نگاه من و تو هزار تا سال نوریه

گریه نکن ! اینه ساز ! خسته نشو از این حضور
از این حضور بی صدا ، از این حضور سوت و کور
خسته نشو ! خسته نشو ! نبض ستاره رو بگیر
عطر ترانه می گذره ، از تو حصار بی عبور

بیا دروازه ی نور رو روی سایه ها ببندیم
وقتی ممنوعه تبسم ، با لب بسته بخندیم

گریه نکن ! عزیز من ! گریه فقط یه مرهمه
کنار این بغض بزرگ ، اشکای ما خیلی کمه
گریه نکن ! چراغ عشق توی ترانه روشنه
جرقه های سایه کش تو این صدا دم به دمه

همتپش همیشگی ! لرزش دستام رو بگیر
برق نگات خط می کشه رو این سیاهی حقیر
توی ضیافت صدا تا ته شعر من برقص
اطلس آواز رو بکش رو سر واژه های پیر

بیا دروازه ی نور رو روی سیاه ها ببندیم
وقتی ممنوعه تبسم ، با لب بسته بخندی
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » پنج‌شنبه 16 خرداد 1387, 8:45 pm

نازینین ! نگام کن ! نگاه تو ممنوعه
تو باید بخندی ‚ اینجا آه تو ممنوعه
حرف دریا رو نزن برکه ی ما مردابه
نرو سمت شهر رویا ‚ راه تو ممنوعه
توی کوچه ها صدای پای تو ممنوعه
هق هق ممتد گریه های تو ممنوعه
نفسات رو می شمارن دقیقه های لعنتی
این ترانه رو نخون ! صدای تو ممنوعه
نازنین ! سکوت تو صدا تر از قریاده
باخته هر کس که به قانون قفس تن داده
بذار این نابلدا سکوت رو فریاد بزنن
صدای قدیمی تو تا ابد آزاده
نازنین !‌خیال پرواز تو قفس ممنوعه
نگا کن !‌ تو شهر قصه ها نفس ممنوعه
حتی پشت در بسته نمیشه ترانه خوند
میر غضب داد می زنه : ترانه بس ! ممنوعه
تو غروب حنجره ‚ طلوع تو ممنوعه
شب می ترسه از صدات وقوع خطر ممنوعه
سایه ها آخر خطن ‚ آخه خط خوندنت
خط پایان شبه ‚ شروع تو ممنوعه
نازنین ! سکوت تو صدا تر از قریاده
باخته هر کس که به قانون قفس تن داده
بذار این نابلدا سکوت رو فریاد بزنن
صدای قدیمی تو تا ابد آزاده
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » شنبه 18 خرداد 1387, 4:51 pm

هنگام رفتن برایت حرف قشنگی ندارم

غم در دلم جا گرفته از دوریت بی قرارم

پشت پناه دلم بود لحن قشنگ کلامت

امشب دوباره دلم را دست دلت می گزارم

گفتی: بیاد تو هستم

گفتم:چه حرف قشنگی
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

آواتار کاربر
eli
مدیر نمونه سایت کارشناسی
مدیر نمونه سایت کارشناسی
پست: 2590
تاریخ عضویت: چهارشنبه 3 مرداد 1386, 9:45 pm

پست توسط eli » شنبه 18 خرداد 1387, 4:59 pm

من بی تو یه ناتمومم . من بی تو یه نیمه جونم . دور از تو نذار بمونم .
من بی تو ! نه! نمیتونم.

ای عشق راه دور من شکست دل مغرور من
حادثه رفتن تو بود مهم نبود غرور من.

مهم نبود شکستنم به پای تو نشستنم.
مهم تو بودی عشق من نه قصه دلبستنم .


جای تو، آغوش منه، این معنیه دوست داشتنه،
رفتی و خاطرات تو قلبمو آتیش میزنه

اشکام به وقت رفتنت، عذاب تلخ باختنت ،
ارزششو داشت عشق من معجزه شناختنت . . .

مهم نبود دلسوختنم دور از تو پر پر زدنم
به افتخار عشق تو میگم که بازنده منم
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.

آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.

در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.

قفل شده