شاعرانه ها
مدیر انجمن: Moh3n II
سخن عشق تو بی آنکه برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می دهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیانست چه حاجت به بیانم...
رنگ رخساره خبر می دهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
باز گویم که عیانست چه حاجت به بیانم...
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
و من به تو نگاه می کنم
از پنجره دلم به ستاره هایت نگاه می کنم
چرا که هر ستاره افتابی است
من افتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
چشم های تو سر چشمه دریاهاست
از پنجره دلم به ستاره هایت نگاه می کنم
چرا که هر ستاره افتابی است
من افتاب را باور دارم
من دریا را باور دارم
چشم های تو سر چشمه دریاهاست
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟
هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟
گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم
روح تو ، هم – سایه دریاست می دانی؟
دوستت دارم!» - همین ! – این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟
عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من
عشق یک مفهوم بی « اما» ست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟
هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟
گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم
روح تو ، هم – سایه دریاست می دانی؟
دوستت دارم!» - همین ! – این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟
عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من
عشق یک مفهوم بی « اما» ست ، می دانی؟
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
حیف نمیشه بمونی کنارم
من که جز تو کسی رو ندارم
کاش که پیشم بمونی یه لحظه
این یه لحظه به یک عمر میارزه
توی چشمام نگاه کن ، یه روده
این چشما بی تو عاشق نبوده
من نمیخوام که با غم بسازم
من نمیخوام به اشکام بنازم
آی تو که از نگاه من بریدی
با چنگ و دندون به هوا پریدی
خواستم با اشکام راهتو ببندم
حیف که چشماتو بستی و ندیدی
تو میری و رفتنت رو میبینم
باز به تماشای ماه میشینم
میری و آتیش میکشی به جونم
ترانه هام رو واسه کی بخونم ؟
من که جز تو کسی رو ندارم
کاش که پیشم بمونی یه لحظه
این یه لحظه به یک عمر میارزه
توی چشمام نگاه کن ، یه روده
این چشما بی تو عاشق نبوده
من نمیخوام که با غم بسازم
من نمیخوام به اشکام بنازم
آی تو که از نگاه من بریدی
با چنگ و دندون به هوا پریدی
خواستم با اشکام راهتو ببندم
حیف که چشماتو بستی و ندیدی
تو میری و رفتنت رو میبینم
باز به تماشای ماه میشینم
میری و آتیش میکشی به جونم
ترانه هام رو واسه کی بخونم ؟
قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم
جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم
قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این
اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین
قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم
دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم
می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور
برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور
روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم
دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم
جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم
قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این
اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین
قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم
دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم
می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور
برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور
روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم
دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
از این بی راهه تردید از این بن بست می ترسم
از این حسی که بین ما هنوزم هست می ترسم
از اینکه هر دو می دونیم نباید فکر هم باشیم
از اینکه تا کجا می ریم اگه یک لحظه تنها شیم
ته این راه روشن نیست منم مثل تو می دونم
نگو باید برید از عشق نه می تونی نه می تونم
نه می تونیم برگردیم نه رد شیم از تو این بن بست
منم می دونم این احساس نباید باشه اما هست !!!
از این حسی که بین ما هنوزم هست می ترسم
از اینکه هر دو می دونیم نباید فکر هم باشیم
از اینکه تا کجا می ریم اگه یک لحظه تنها شیم
ته این راه روشن نیست منم مثل تو می دونم
نگو باید برید از عشق نه می تونی نه می تونم
نه می تونیم برگردیم نه رد شیم از تو این بن بست
منم می دونم این احساس نباید باشه اما هست !!!
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
کجا پيدا کنم مثل تو را آبی تر از دريا
توکه مثل پرستوها پر از کوچ و سفر هستی
توکه گم می شوی چون عشق در دلها
مقدس پاک و پر احساس مانند سحر هستی
کجا پيدا کنم مثل تو را ماه سپيد من
توکه راز منی عشق منی روح و وجود من
توکه پراز دل و دلتنگی و شعر و غزل هستی
توکه بود و نبود تو شده بود و نبود من
کجا پيدا کنم مثل تو را زيبا ترين واژه
توکه زيبا تر ز نامت را نمي يابم در اين دنيا
توکه تنهايی و تنها ترين تنهاي دنيايی
ولی من با توام تنها پر از تنهايی و رويا
کجا پيدا کنم مثل تو را روشن تر از خورشيد
که شب با رفتنت حيران و غمگينم
وبا فرياد ميخوانم تورا "تنها ترين من"
ولي در خواب هم تو را تنها نميبينم
بيا تنها ترين تنها سکوتم را تو معنا کن
بهار و عشق را زيبا ترين سوغات فردا کن
شب و فانوس را بشکن برای عاشقی چون من
سرود عشق را با زمزمه با مهر معنا کن
توکه مثل پرستوها پر از کوچ و سفر هستی
توکه گم می شوی چون عشق در دلها
مقدس پاک و پر احساس مانند سحر هستی
کجا پيدا کنم مثل تو را ماه سپيد من
توکه راز منی عشق منی روح و وجود من
توکه پراز دل و دلتنگی و شعر و غزل هستی
توکه بود و نبود تو شده بود و نبود من
کجا پيدا کنم مثل تو را زيبا ترين واژه
توکه زيبا تر ز نامت را نمي يابم در اين دنيا
توکه تنهايی و تنها ترين تنهاي دنيايی
ولی من با توام تنها پر از تنهايی و رويا
کجا پيدا کنم مثل تو را روشن تر از خورشيد
که شب با رفتنت حيران و غمگينم
وبا فرياد ميخوانم تورا "تنها ترين من"
ولي در خواب هم تو را تنها نميبينم
بيا تنها ترين تنها سکوتم را تو معنا کن
بهار و عشق را زيبا ترين سوغات فردا کن
شب و فانوس را بشکن برای عاشقی چون من
سرود عشق را با زمزمه با مهر معنا کن
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
يادت باشه اگه شبي رفتي ستاره بياري
قلبتو وقت اومدن توآسمون جانذاري
نري يه وقت پيداكني توآسمون ستاره اي
يه وقت باچشمات نبينم يه چشمكي اشاره اي
يه وقت نبينم خودت هم مثل ستارها شدي
ستاره اي روديدي و. . .
اين زمينم واسه خودش يه آسمونه رنگيه
آسمون اين پايينا پرازستاره سنگيه
يه وقت ازاين ستارهاگول نخوري، ماه شبم
آخه براي داشتنت هميشه درتاب وتبم
مي ترسم ازدستت بدم
اگه بري به آسمون
نرو ، همینجا پیش من بمون
قلبتو وقت اومدن توآسمون جانذاري
نري يه وقت پيداكني توآسمون ستاره اي
يه وقت باچشمات نبينم يه چشمكي اشاره اي
يه وقت نبينم خودت هم مثل ستارها شدي
ستاره اي روديدي و. . .
اين زمينم واسه خودش يه آسمونه رنگيه
آسمون اين پايينا پرازستاره سنگيه
يه وقت ازاين ستارهاگول نخوري، ماه شبم
آخه براي داشتنت هميشه درتاب وتبم
مي ترسم ازدستت بدم
اگه بري به آسمون
نرو ، همینجا پیش من بمون
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
تو را می خواهم اما پس چرا گویم نمی دانم!
که عاشق گشته ام،دیوانه هستم،یا...نمی دانم؟!
تو را من دوست می دارم،تمام هستی ام! این بیت
فدای چشم تو باد! از این جا تا نمی دانم...
ببین دارم برای عاشقی طرح سکوتم را
معما می کنم! اما جوابش را نمی دانم!
برای دیدنت بی تابم اما صبر خواهم کرد
سراغت را ز چشم بی فروغ ماه می گیرم
ترا دیده ست و دارد می کند حاشا،نمی دانم؟!
تمام فصل های شعر من بی چشم تو پاییز
بهار از شعر من پیدا شود آیا؟
نمی دانم.....؟!
که عاشق گشته ام،دیوانه هستم،یا...نمی دانم؟!
تو را من دوست می دارم،تمام هستی ام! این بیت
فدای چشم تو باد! از این جا تا نمی دانم...
ببین دارم برای عاشقی طرح سکوتم را
معما می کنم! اما جوابش را نمی دانم!
برای دیدنت بی تابم اما صبر خواهم کرد
سراغت را ز چشم بی فروغ ماه می گیرم
ترا دیده ست و دارد می کند حاشا،نمی دانم؟!
تمام فصل های شعر من بی چشم تو پاییز
بهار از شعر من پیدا شود آیا؟
نمی دانم.....؟!
دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان ماله اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي افتاب ميشه همه چيز يادشون ميره
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
--------------------------
خيانت تنها اين نيست كه شب را با ديگري بگذراني ... خيانت ميتواند دروغ دوست داشتن باشد !
خيانت تنها اين نيست كه دستت را در خفا در دست ديگري بگذاري ... خيانت ميتواند جاري كردن اشك بر ديدگان معصومي باشد !
می دونم که یک نفر هست زیر این گنبد سنگی
که میاد رو آسمونم می کشه یه قوس رنگی
اون که از تبار دریا ، اون که از نسل ستاره س
وقتی باشه هر دقیقه یه تولد دوباره س
اون که اینه ی اتاقم از حضورش بی نصیبه
توی اینه من نشستم اما من با من غریبه
فرصتی نمونده ای عشق ! این صدا صدای مرگه
آخرین فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
از تو قصه ها طلوع کن تا غروب من بمیره
زیر خکستر سردم ، شعله ی تو جون بگیره
یکی باید اینجا باشه که من رو بدزده از من
با من از خودم خودی تر ، بین تن باشه و پیرهن
یکی باید این جا باشد که شب رو کم کنه از روز
روز تازه یی بیاره جای این روز غزلسوز
یکی باید اینجا باشه ، اونی که مثل کسی نیست
وقت سر دادن آواز مثل اون همنفسی نیست
فرصتی نمونده ای عشق ! این صدا صدای مرگه
آخرین فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
از تو قصه ها طلوع کن تا غروب من بمیره
زیر خکستر سردم ، شعله ی تو جون بگیره
که میاد رو آسمونم می کشه یه قوس رنگی
اون که از تبار دریا ، اون که از نسل ستاره س
وقتی باشه هر دقیقه یه تولد دوباره س
اون که اینه ی اتاقم از حضورش بی نصیبه
توی اینه من نشستم اما من با من غریبه
فرصتی نمونده ای عشق ! این صدا صدای مرگه
آخرین فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
از تو قصه ها طلوع کن تا غروب من بمیره
زیر خکستر سردم ، شعله ی تو جون بگیره
یکی باید اینجا باشه که من رو بدزده از من
با من از خودم خودی تر ، بین تن باشه و پیرهن
یکی باید این جا باشد که شب رو کم کنه از روز
روز تازه یی بیاره جای این روز غزلسوز
یکی باید اینجا باشه ، اونی که مثل کسی نیست
وقت سر دادن آواز مثل اون همنفسی نیست
فرصتی نمونده ای عشق ! این صدا صدای مرگه
آخرین فصل جوانه ، فصل جون دادن برگه
از تو قصه ها طلوع کن تا غروب من بمیره
زیر خکستر سردم ، شعله ی تو جون بگیره
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
تو شهر قصه هیچ کسی من رو برای من نخواست
هیشکی لباس فکرش رو رنگ صدای من نخواست
دغدغه ی آدمکا دغدغه های من نبود
جز تو کسی منتظر صدای پای من نبود
گلکم ! حرف دلم رو کسی غیر تو نفهمید
کسی راه شهر عشق رو از ستاره ها نپرسید
دست تو چتر صدا رو رو سر ترانه وا کرد
بغض تو عطر غزل رو رو سکوت واژه پاشید
تخته سیاه روزگار جا واسه نقاشی نداشت
سهم ما از زندگی رو بیرون قصه جا گذاشت
کبوتر سفید عشق از روی بوم ما پرید
دستای بی صدای ما به سیب جادو نرسید
گلکم ! حرف دلم رو کسی غیر تو نفهمید
کسی راه شهر عشق رو از ستاره ها نپرسید
دست تو چتر صدا رو رو سر ترانه وا کرد
بغض تو عطر غزل رو رو سکوت واژه پاشید
هیشکی لباس فکرش رو رنگ صدای من نخواست
دغدغه ی آدمکا دغدغه های من نبود
جز تو کسی منتظر صدای پای من نبود
گلکم ! حرف دلم رو کسی غیر تو نفهمید
کسی راه شهر عشق رو از ستاره ها نپرسید
دست تو چتر صدا رو رو سر ترانه وا کرد
بغض تو عطر غزل رو رو سکوت واژه پاشید
تخته سیاه روزگار جا واسه نقاشی نداشت
سهم ما از زندگی رو بیرون قصه جا گذاشت
کبوتر سفید عشق از روی بوم ما پرید
دستای بی صدای ما به سیب جادو نرسید
گلکم ! حرف دلم رو کسی غیر تو نفهمید
کسی راه شهر عشق رو از ستاره ها نپرسید
دست تو چتر صدا رو رو سر ترانه وا کرد
بغض تو عطر غزل رو رو سکوت واژه پاشید
در قفس کـــــــــه باشی دیگر شیـــــــــر یا قنـــــــــاری بودنت مهم نیســـــــــت.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.
آزادی یـــــــــک دنیـــــــــاست پراز حرفـــــــــای نگفتـــــــــه.
در کشـــــــــور مـــــــــن آزادی فقط نام یک میدان است.